زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»
درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
کاربر محترم، سلام و عرض ادب
در صورت نیاز به دریافت اطلاعات بیشتر در هر کدام از طرح های زیر، لطفاً بر روی تصویر مربوط به آن کلیک نمایید.
برای ثبت نام و شرکت در هر دو طرح، باید جداگانه هر کدام را باز نمایید و برای هر کدام، شهریه ای جدا گانه پرداخت نمایید.
این آدرس برایتان آشنا نیست؟ تهران، میدان شاهپور، ایستگاه فرهنگ! تا امروز اسم معجون به گوشتان خورده است؟ اسم علی بابا چطور؟ علی بابا! بله، صحبت از معجون علیباباست، یكی از قدیمیترین و منحصربهفردترین معجونفروشیهای تهران یا بهتر بگوییم طهرون.
در خیابان وحدت اسلامی( شاهپور) فعلی از هركسی بپرسی معجونی علیبابا، صاف میبردت پیش آقای امینی. معجونفروشی كه چند سالی است به ویتامینه علیبابا تغییر نام داده اما هنوز هم میان مردم به معجون علیبابا مشهور است.
ویژگی؛ ژانگولر ـ معجون
قاب عكس جهان پهلوان تختی، چرتكه كوچك مغازه و شمشیرهای تزئینی ذوالفقار تو را به تهران قدیم میبرد. زمانی كه حاج احمد رئوفی در سال 63 باستانیكار قدیمی تهرانی تصمیم میگیرد، مغازه آبمیوه فروشی كوچكی در نزدیكی باشگاه پولاد باز كند. تا اینكه در سال 78 آقای حسن امینی به همراه پسرانش مدیریت مغازه را بر عهده میگیرند و در نهایت هم علیبابای میدان شاهپور میشود شهره پایتخت. پایتختنشینها به آن افتخار میكنند و شهرستانیها برای تجربه كردنش كیلومترها میكوبند تا مزهاش را امتحان كنند اما آیا فقط خوشمزه و مخصوص بودن معجونهای علیباباست كه باعث شهرتش شده است؟ اگر اینطور فكر میكنید باید بگویم كه حتما یك شب به خصوص شبهای پنجشنبه و جمعه سری به معجون علیبابا بزنید و از هنر آكروباتیك معجون درستكردن و معجون ریختن داخل ظرفها دیدن كنید! باورتان نمیشود. یك جستوجوی ساده در اینترنت و تایپ واژه معجون علیبابا شما را با تصویرهایی از هنرنمایی معجونسازی زبردست مثل ریختن معجون درون پارچ با 2 متر ارتفاع یا ریختن با زاویه درون لیوانهای كوچك و... روبهرو خواهد كرد.
از همه رنگ، از همه مزه از همه مدل!
به این تركیبات نگاه كنید: شیر، بستنی زعفرانی، بستنی وانیلی، شیر خرما، قهوه، كاكائو، دارچین، اسانس موز، انجیر، پودر نارگیل، مغز گردوی آسیاب شده، كنجد، مغز پسته آسیاب شده، گلاب، زرده تخممرغ، خامه و كمپوت آناناس. جز آب دهان قورت دادن كار دیگری هم میتوان كرد؟ در حال حاضر و بدون توجه به نوسانات بازار دلار برای هر لیوان معجون 2500 تومانی گاهی ترافیك خیابان مختل میشود اما همه میدانند چه خبر است و به روی خودشان نمیآورند و چه بسا ماشینشان را دوبله و سوبله پارك میكنند تا یك لیوان معجون به بدن بزنند. «علیبابا» كه مثل هر شغل یا محصولی مشابههایی پیدا كرد و از بالای شهر تا آن پایین پایینها مشتری دارد؛ از پیر و جوان تا دختر و پسر. چه در زمان مرحوم حسن امینی بزرگ و چه در زمان حال و امینیهای كوچكتر؛ با سابقهای نزدیك به 30 سال.
آقای امینی علت شلوغی مغازهاش را فقط حركات آكروباتیك نمیداند او میگوید: «ما ایرانیها هنر دوست هستیم و معتقدیم هنر نزد ایرانیان است و بس. در این شغل هم شاید نتوانم به آن شكل كه میخواهم هنری داشته باشم اما همین حركات هم در نوع خود هنر به حساب میآید. توریستهایی كه به ایران میآیند معمولا از كار من استقبال میكنند. حركاتی كه شاید در هیچ كجای دنیا وجود نداشته باشد. خودم هم به چند كشور سفر كردم و هرگز چنین حركاتی را ندیدم. البته در تركیه با بستنی این كار را میكنند و نباید فراموش كنیم كه خیلیها به خاطر قدیمی بودن این مغازه و محله از طرفدارهای ما به حساب میآیند. به هر حال آنها از علیبابا خاطره دارند و همه آنها آن را میشناسند. كافی است در فرودگاه مهرآباد یا امامخمینی بگویی معجون علیبابا. یك مسئله دیگر كه باعث معروف شدن مغازه ما شده استفاده از مواد خوب است البته در كنار حركات نمایشی من. دیدن این حركات برای مردم ما تفریح محسوب میشود. آن هم برای ما ایرانیها كه خوردن یكی از بزرگترین تفریحات است. مردم به مغازه ما میآیند تا هم یك چیزی بخورند و هم تفریح میكنند.»
وقتی علیبابا مشهور شد!
وقتی از روحالله امینی میپرسم، چطور شد كه رفتی سراغ این كار میگوید: «قبلها در یك صنف دیگر بودم. برادر و پدرم این مكان را در سال 74 خریداری كردند. من هم وقتی از خدمت برگشتم وارد این شغل شدم و در عرض 3ماه توانستم یاد بگیرم و حركات آكروبات را انجام بدهم، البته در این سالها از تلویزیون و شبكههای خارجی آمدند و كارم را پخش كردند همین كار باعث شد تا مردم بیشتر استقبال كنند.»جو مغازه مثل همیشه است. پارچها كنار یكدیگر قرار داده شده و یكی از كارگرهای فرز، مثل قرقی مواد را نوبتی داخل میكسرها میریزد. این شیوه علیباباست. برای دریافت یك لیوان معجون حتما باید مراحل آمادهسازی را به چشم ببینید. وقتی مواد مخلوط میشوند و بعد تخممرغ به آنها اضافه میشود و دست آخر نوبت هدفگیری است. از پارچ به داخل لیوان! مشتریهای قدیمی با صدای بلند دست مریزاد میگویند. نوبت به پر كردن لیوانهای كوچك و بزرگ كه میرسد اوستاكار لیوانها را با حركات نمایشی و آكروباتیك از فاصلههای دور و نزدیك پر میكند. معجون كه به طرف سقف مغازه پرتاب میشود و دوباره در دستهای او جا خوش میكند... در پاسخ به اینكه این حركات را از كجا یاد گرفتی با لبخندی میگوید: «از همین مغازه یاد گرفتم. كسانی كه قبلا بودند این حركات را ابداع كردند من یكسری حركات جدید به آن اضافه كردم. مثلا قبلا فقط 7نوع ماده را معجون میكردند ولی من حالا به 23 نوع آن را رساندم مثل پسته، شیر، نارگیل و...»
جوش نزن!
یكی از نكات جالب در مورد این ایستگاه ویتامینسازی، وجود سایتی به آدرس http://www.alibabajon.com است. اطلاعات و عكسهای مختلفی از این معجونفروشی روی این سایت قرار دارد. جالبتر اینكه برای طرفداران معجون علیبابا در شبكههای اجتماعی سایت هم قرار داده شده. اگر قصد پیادهروی دارید و میخواهید پیاده معجون علیبابا را بیابید از اول خیابان ابوسعید تا میدان شاهپور حتما به چند معجونفروشی برخورد خواهید كرد كه نشانههایی از اسم علیبابا را با خود دارند. بهتر است آگاه باشید و فریب نخورید كه معجون علیبابا هیچ شعبه دیگری ندارد و این نكته را درون و بیرون مغازه گوشزد كرده است. در حین سفارش معجونها یادتان باشد كه از كلوچههای كوچكی كه در مغازه وجود دارد هم امتحان كنید البته بعد از خوردن معجون و كیكها جوشهای صورتتان به صورت خود جوشی بیرون خواهند زد تا نفسی تازه كنند. اینها را به روحالله امینی میگویم، میخندد و اینطور صحبت كردنش را شروع میكند: «34 ساله هستم و حدود 15 سال است كه در این مغازه مشغول به كارم.» مشتریها علیبابا صدایش میكنند. علیبابا معجون را از راه دور از پارچی به پارچ دیگر میریزد و این كار را آنقدر تند و سریع انجام میدهد كه دلت هری میریزد كه مبادا معجون روی زمین و هوا پخش شود!
مخترع شیرپسته!
آقای امینی از شهرت فرامنطقهای خود راضی است و میگوید: «عمده مشتریهای ما از بالای شهر تهران هستند. آنها میآیند كه یك شب را با خانوادهشان خوش باشند. از شهرستانها هم مشتری دارم بهخصوص اصفهان و شیراز. فكر میكنم 95درصد مشتریهای ما ثابت باشند. همه به اسم كوچك من را صدا میزنند. علیبابا تبدیل شده است به یك پاتوق برای جوانترها.»علیبابا در مورد ابداعاتش اینطور توضیح میدهد: «بعد از اینكه شیر موز توسط وزارت بهداشت ممنوع شد، شیر نارگیل را ابداع كردم كه خیلی پرطرفدار نبود. بعد دنبال این رفتم كه انقلابی در عرصه ویتامینه و شیرنارگیل به پا كنم. آمدم شیرپسته را ابداع كردم. خدا شاهد است كه بعد از یك هفته همه آبمیوهفروشیهای تهران شیرپسته را به منوهای خود اضافه كردند. جدیدا هم شیر فندق را به منو اضافه كردم و فكر میكنم آخرین ابداع من باشد.» در حال حاضر علیبابا 4 خوراكی بیشتر به مشتریهای ارائه نمیدهد؛ ویتامینه، شیرپسته، شیرفندق و شیرنارگیل.
در خانه انجام ندهید
او با تواضع میگوید: «برای نخستین بار فردی به اسم آقای بهشتی این حركات را ابداع كرد و بعد آقای رئوفی آن را ادامه داد البته این حركات اصلا به این شكل امروزی كه من به نمایش درمیآورم نبود. به هر حال من هم جوانتر بودم و هم والیبالیست، ورزش باستانی هم كار میكردم، به همین دلیل حركات متنوعتر و هیجانیتر شد. ما هر شب این برنامه را اجرا میكنیم همه 365 روز سال بدون تعطیلی.»
او به ما یادآوری میكند تمرینهای مكرر باعث شده دستش در این كار راه بیفتد و تاكید دارد كه مبادا ما این كار را انجام بدهیم:
«گاهی برایم پیش آمده است كه معجون از دستم بریزد روی زمین و تعدادی از مردم با خنده و شوخی گفتهاند كه چشم ما شور بوده! البته فقط یكی، 2 بار این اتفاق برایم پیش آمده است.» پس فقط به دیدن این حركات محیرالعقول بسنده كنید.
قهرمان افسانه اي تنيس ويمبلدون (Arthur Ashe) آرتور اشي به خاطر خون آلوده اي كه درجريان يك عمل جراحي درسال ۱۹۸۳دريافت كرد به بيماري ايدز مبتلا شد
ودربسترمرگ افتاد او ازسراسر دنيا نامه هائي از طرفدارانش دريافت كرد.
يكي از طرفدارانش نوشته بود :
چراخدا تورا براي چنين بيماري دردناكي انتخاب كرد؟
آرتور در پاسخش نوشت :
دردنيا ۵۰ ميليون كودك بازي تنيس را آغاز مي كنند
۵ميليون ياد مي گيرند كه چگونه تنيس بازي كنند
۵۰۰هزارنفر تنيس رادرسطح حرفه اي يادمي گيرند
۵۰هزارنفر پابه مسابقات مي گذارند ۵هزارنفر سرشناس مي شوند
۵۰ نفربه مسابقات ويمبلدون راه پيدامي كنند
۴ نفربه نيمه نهائي مي رسند و دونفر به فينال
وآن هنگام كه جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم
هرگز نگفتم خدايا چرا من؟
وامروز هم كه ازاين بيماري رنج مي كشم هرگز نمي توانم بگويم خدايا چرا من؟
اهمیت تیز نگه داشتن ذهن قابل اغراق نیست. همه ما بخشی از یک اقتصاد منطقی و اطلاعاتی عالی هستیم که با ایده ها، خلاقیت و هوش پیشرفت می کند. هوشیار نگه داشتن ذهن شما را در هر رقابتی جلو می اندازد و باعث می شود به بالاترین مرتبه خوشبختی برسید.
وقتی ذهنتان در بالاترین درجه هوشیاری باشد:
· انگیزه و تمرکز بیشتری خواهید داشت.
· کار بیشتری می توانید انجام دهید.
· ایده های خلاقانه تری به ذهنتان می رسد.
· چیزهای بیشتری را به خاطر می سپارید.
· زندگی بهتری را تجربه خواهید کرد.
در این مقاله چند نمونه از تمریناتی که برای هوشیار نگه داشتن ذهنتان بسیار عالی و مفید است را گرد آورده ایم. امیدواریم برایتان مفید واقع شود.
1) خواندن و مطالعه را ادامه دهید، کسب علم کنید و فرهنگ ها را تجربه کنید.
متاسفیم که مجبور شدیم از این جمله های کلیشه ای استفاده کنیم اما تحصیل آمادگی برای زندگی نیست، تحصیل خودِ زندگی است. کسب علم باید کاری لذت بخش برایتان باشد و ذاتاً دنبال آن باشید. بلاگ های مختلف درمورد موضوعات مختلف را مطالعه کنید، چه در زمینه رشته کاری و تحصیلیتان باشد و چه نباشد، درمورد جوامع قدیمی و باستانی مطالعه کنید، به یادگرفتن هنری که هیچوقت امتحان نکرده بودید مشغول شوید و ... مطمئنم متوجه منظورمان شده اید. برای گسترده کردن هرچه بیشتر افق های ذهنتان تلاش کنید و هر اطلاعات جدیدی که به دستتان می رسد را جذب کنید.
2) کار یا مهارت جدیدی که هیچوقت امتحان نکرده بودید را یاد بگیرید مثل نواختن یک ساز موسیقی، آهنگ سازی، نقاشی، یا حتی کدسازی برنامه های کامپیوتری.
ذهنتان را درگیر یک مهارت تازه کنید. هیچوقت برای یاد گرفتن چیزهای جدید پیر نیستید اما بهتر است که در جوانی سراغ این یادگیری ها بروید. من آهنگسازی را از وقتی 17 سالم بود شروع کردم و الان حسرت می خورم که چرا زودتر شروع نکردم. متعجب خواهید شد که چطور یادگرفتن یک مهارت تازه می تواند افق های ذهنتان را باز کند و برای بهتر شدن در همه کارها کمکتان کند. بااینکار ارتباطات جدید هم پیدا می کنید و با جمع های اجتماعی خوبی هم اشنا می شوید.
3) برای تقویت حافظه تان همه چیز را ننویسید.
درصورت امکان یک هفته این را امتحان کنید: در ابتدای هفته هرکاری که لازم است آن هفته انجام دهید را یادداشت کنید اما لیستتان را دور از چشم خودتان قرار دهید. به جای اینکه آن لیست را روی میز جلوی رویتان بگذارید، پروژه هایتان را شروع کنید و سعی کنید یادتان بیاید که چه کارهایی باید انجام می دادید، آنها را در ذهنتان اولویت بندی کنید و انجامشان دهید. ذهن شما بسیار قدرتمند است و با گذشت زمان متوجه می شوید که لازم نیست همه چیز را روی کاغذ بیاورید.
4) برای تحلیل اطلاعات به ذهنتان زمان دهید.
در دنیای مدرن ما همیشه در حال تجربه کردن و یاد گرفتن چیزهای تازه و جذب اطلاعات هستیم. این خیلی عالی است اما در این فرایند جذب اطلاعات و مهارت های تازه، تجربیات علمی و زندگی، تحلیل درونی از خودتان، اینکه چه یاد گرفته اید و به کدام سمت حرکت می کنید برای قراردادن هرچیز در دیدگاه مناسب لازم به نظر می رسد. برخی افراد موقع دویدن می توانند اینکار را به خوبی انجام دهند، بعضی ها موقع گوش کردن به موسیقی، و خیلی ها موقع انجام کارهای هنری. شما هم باید جایگاهتان را مشخص کنید تا بتوانید به خوبی اطلاعاتتان را تحلیل کنید.
5) خوب بخورید، خوب بخوابید و ورزش کنید.
فراهم کردن استراحت و انرژی کافی و مورد نیاز برای ذهنتان برای عملکرد خوب آن لازم است. مردم گاهی فراموش می کنند که برای اینکه ذهنشان خوب کار کند به سوخت و استراحت کافی نیاز دارند. اگر احساس استرس، افسردگی و بی حوصلگی کردید، چند روز خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و خوب ورزش کنید و خواهید دید که همه آن خیلی زود از بین می رود و دوباره به وضعیت همیشگیتان بر خواهید گشت.
روز اول
از كارهايي كه ناچاري انجام دهي لذت ببـــر.
نق زدن تنها تو را خسته تر مي كند و نمي گذارد كار را درست انجام دهي.
اما اگر با موفقيت مانند يك دوست رفتار كني.
مثل سگ همه جا به دنبالت خــــــواهد بود.
روز دوم
سعي كن كارهايت را از صميم قلب انجام دهي.
نه به صرف اين كه ناچاري انجام دهي.
بايد به كارت ايمان داشته باشي.
يك جريان آب ضعيف ، تنها نيمي از باغچه را آبياري مي كند.
روز سوم
همه چيز را همانطور كه هست بپذير.
خواستن تنها، چيزي را تغيير نمي دهد.
خواستن، باد را از وزيدن باز نمي دارد و برف را به آب نبات تبديل نمي كند.
اگر مي خواهي چيزها را بهتر از خودشان تبديل كني، با آنها همان گونه كه هستند مواجه شو.
روز چهارم
تمرين كن تا از درون شاد باشي.
اجازه نده ديگران براي شاد كردن تو تصميم بگيرند.
خودت رئيس كارخانة شادي سازي باش.
روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفيدي كه در آسمان است، آزاد كن.
تلاش كن، اما نتايج كار را واگذار تا با هم كار بيايند
براي ابر چه فرقي مي كند باد از كدام سو بوزد.
چرا وقتت را براي چيزي كه در كنترل تو نيست، تلف مي كني؟
روز ششم
وقتي تصميم به انجام كاري مي گيري،
از خود نپرس : من چه مي خواهم ؟
بلكه بپرس : چه كاري به نفع همه است ؟
اگر به فكر منافع ديگران باشي، ديگران در كنارت كار خواهند كرد و كمكت خواهند كرد تا موفق شوي.
روز هفتم
هنگام تصميم گيري ابتدا نبايد بپرسي، از اين كار چه نفعي عايدم خواهد شد؟
پرسش درست اين است كه : چه كاري به نفع همه است؟
خانه زماني مستحكم خواهد شد كه همة ديوارهايش استوار باشند.
روز هشتم
وقتي كار به مشكل مي خورد، نه ديگران را سرزنش كن و نه خود را،
انسان وقتي شنا ياد مي گيرد كه از فرو رفتن در آب نترسد.
روز نهم
براي موفقيت در هر كار،
بايد ابتدا تصوير واضحي از نقشة كار داشته باشي.
آن گاه، همان طور كه در باد شديد، نخ بادبادك را محكم نگه مي داري،
بايد هدفت را هم به همان محكمي نگه داري.
روز دهم
اگر طرحي در عمل مشكل تر از آن شد كه فكر مي كردي،
دلسرد نشو.همه چيز اين دنيا همين طور است،
خصوصاً اگر ارزشمند باشد.
لاجرم خود حبابي بيش نبود، زيبا اما توخالي.
روز يازدهم
مشكلات ما را قوي و به سمت
پيروزي هاي بزرگ تر هدايت مي كنند.
كوهنوردي آسان نيست، اما منظره اي هم كه
از قله كوه ديده مي شود، بسيار زيباست.
روز دوازدهم
اراده ات را قوي كن.
خود را وارد به انجام كارهايي كن كه برايت مشكل اند.
سپس آنها را با جديت انجام بده.
بعد از مدتي خواهي ديد كه اراده ات همانند
گرزي فولادي سخت و درخشان شده است.
روز سيزدهم
با انرژي كامل روي كارهايت تمركز كن.
شيشه هاي رنگي كليسا، هنگام عبور نور از آنها
بسيار زيبا و درخشان مي شوند.
كارهايت را هم اگر با انرژي انجام دهي،
شفاف و زيبا خواهند شد.
روز چهاردهم
هنگامي كه قصد انجام كاري را داري، از خود نپرس :
ديگران آن را چگونه و با چه روشي انجام داده اند ؟
بلكه بپرس : چگونه مي توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممكن انجام دهم.
اين را بدان كه همواره حقيقتي تازه در انتظار كشف شدن است.
بدون احساس وجود اين حقايق، كريستف كلمب
هرگز به آمريكا نمي رسيد و گراهام بل تلفن را اختراع نمي كرد.
روز پانزدهم
هر كاري را با جان و دل انجام بده.
اگر شعاع انرژي ات را مانند ذره بيني كه نور خورشيد را متمركز مي كند،
روي موانع تمركز دهي،
هر مانعي كه سر راهت باشد خواهد سوخت.
روز شانزدهم
امروز را آغازي تازه بدان.
چرا به چيزي كه ديروز اتفاق افتاده، يا انجام شده فكر مي كني؟
زندگي رودخانه اي است كه مدام به سمت آينده در جريان است.
هيچ قطره اي از آن دوبار از زير يك پل رد نمي شود.
كار را با روشي تازه انجام بده، بهتر از هميشه.
روز هفدهم
افكار و روياهايت را بسط بده.
هنگامي كه در بيرون چمنزاري پهناور است
كه از هر سو تا افق امتداد دارد.
چرا خود را در آغل حبس كني.
روز هجدهم
نگذار افكار و ذهنياتت به صورت عادت درآيند.
سعي كن هرگز در جا نزني.هر روز از زاويه اي تازه به كارها نگاه كن.
زندگي يك صحنة پر از ماجراست.
به اطرافت نگاه كن: نشانه هاي زيبايي وجود دارند كه به كشفيات تازه اشاره مي كنند.
روز نوزدهم
مهم ترين چيز احساسي است كه نسبت به كارت داري.
وجود رنگ هاي تيره در يك تابلوي نقاشي.
نشانة افسردگي نقاش آن تابلوست.
رنگ هاي روشن، حاكي از وجود روشنايي و انرژي در زندگي نقاش آن تابلوست.
هر كاري را با شادي انجام بده، تاديگران را هم شاد كني.
روز بيستم
زندگي مثل يك تاب است كه هم مي تــــــــــواند سرگرم كننده باشد و هم حال به هم زن.
اگر هر بار كه تاب مي خوري احساس شگفتي كني،
لذت تاب خوردن را احساس خواهي كرد.
در زندگي هم هر بار كه كاري را انجام مي دهي،
از انجام آن شگفتي احساس كن.
روز بيست و يكم
حرف حق را بپذير و كاري به گويندة آن نداشته باش.
مثلاً اگر بوي دود را احساس مي كني و طوطي ات فرياد بزند كه :
خانه آتش گرفت!
آيا به مهمانهايت خواهي گفت :
اين طوطي نمي فهمد چه مي گويد؟
روز بيست و دوم
عقايد را با حقايق اشتباه نكن.
حقيقت مانند دانة بادام است،
و عقايد پوستة آن دانة بادام هستند.
اگر به دنبال حقيقت هر چيز هستي،
بايد پوسته را بكني، تا خود دانه را ببيني.
روز بيست و سوم
قبل از انجام هر كار مهمي، اول ببين
چه احساسي نسبت به انجام آن داري.
آيا آن كار را مهم مي داني؟ آيا واقعي به نظرت مي رسد؟
آيا به ديگران كمك مي كند؟
روز بيست و چهارم
هنگام غليان احساسات، هيچ تصميم مهمي نگير.
در اين صورت اشتباه خواهي كرد.
اول درونت را آرام كن.
ذهن مانند يك درياچه است.
هنگام غليان احساس، درياچه مواج است.
درياچه هنگامي نور ماه را منعكس مي كند كه آرام باشد.
روز بيست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشكلي يادت باشد كه حتماً راه حلي وجود دارد.
زيرا هر چيز با جفتش به وجود مي آيد.
بعد از هر سقوطي ، صعودي و بعد از هر شبي، روزي وجود دارد.
ذهنت را روي راه حل ها متمركز كن.
براي بيرون آمدن از يك اتاق بايد در را پيدا كني،
نه اين كه به ديوارها فكر كني.
روز بيست و ششم
همواره از نعمتهايي كه زندگي به تو بخشيده است،
شاد باش و به خاطر آنچه كه نداري گله مند نباش.
ساختمان با سنگ هايي ساخته مي شود كه در دسترس اند،
نه با سنگ هاي حياط خانة ديگران.
روز بيست و هفتم
سعي كن مثل ماشين خرابي كه خاموش نمي شود،
دائماً در حال عذرخواهي نباشي.
با اين كار توجه ديگران را به اشتباهاتت جلب خواهي كرد.
تلاش كن كه بهترين را انجام دهي.
آن گاه لبخند بزن و حركت كن.
تنها خداوند كامل است.
روز بيست و هشتم
هر كار خيري كه در اين دنيا انجام دهي،
بيش از هر كس به خودت كمك خواهد كرد،
به تو قدرت و انرژي و درك بيشتر خواهد بخشيد.
اگر خودت نقاشي كني،
ديگران از تماشاي آن لذت خواهند برد.
ضمن آنكه در حين كار
تجربه ات هم در نقاشي بيشتر شده است.
روز بيست و نهم
براي عمل كردن از درونت فرمان بگير.
براي تفكر از درونت راهنمايي بجو.
زيرا درك و آگاهي را بايد دريافت كني
و نمي تواني خودت خلق كني.
زمين هنگامي گرم مي شود كه
به سمت خورسيد متمايل باشد.
روز سي ام
هر چيز كه راست و درست باشد،
به نفع تو و ديگران خواهد بود.
خداوند بهتر از هر كس مي داند كه
چه چيز به تو شادي واقعي مي بخشد.
آيا يك گياه مي فهمد كه باد، آن را تقويت مي كند
يا باران ملال آور باعث
رشد گل هاي زيبا مي شود.
روز سي و يكم
هرگز مغرور نشو،
زيرا غرور ميكروبي كشنده است.
غرور به تدريج عقل را زايل مي كند
و باعث مي شود هيچ كاري را بدرستي انجام ندهی
یکی از مهمترین غرایز موجود در انسان، مراقبت و حراست مـحـیـط اطـراف و دارایی هاست. هرکسی راهی ویژه برای این کـار دارد. ایـن راه هـر چـه کـه بـاشـد، هـدف نهایی این است که ببینید شما چه چیزهایی را از دیگران می پذیرید و چه چیزهایی را رد می کنید.
1- احتیاط
بـا این کـه جزء طبیعت انسان است که هنگام ملاقات افراد جــدید کمی بیمناک و هوشیار شود، اما باید مثل انسانها
رفــتار کنیم. علت اینکه هم انسانها و هم حیوانات نسبت بـه مـحـیط پـیـرامون و دارایی های خود احساس مالکیت و مـراقبـــت دارند، این است که نیازها و خواسته های هر دو تمام ناشدنی است، چه بخواهیم این مسئله را قبول کنیم، یا نکنیم حقیقت دارد. تمدن نوين ابراز می کند که تنها راهی که می توانیم از طریق آن نیازهایمان را ارضاء کنیم این است که چیزی را با کسی قسمت نکنیم، چه شیء باشد و چه فرصت هایی که در زندگی برایمان پیش می آید.
با استفاده از تئوری فروید در رابطه با ضمیر انسان به این نتیجه می رسیم که برآورده کردن نیازهای شخصی امری کاملاً طبیعی است که مربوط به همان نفس جنسی یا شهوانی ما است. اما ما باید تصویر بزرگتر را هم ببینیم و دنبال چیز بهتر باشیم که همان فرانفس ما از دیدگاه فروید است. تصور خواهید کرد که این دو هدف کاملاً با هم متفاوت است، اما به واقع اینطور نیست. سوال اینجاست، چطور می توانید هم نیازهای خود و هم اطرافیانتان را برآورده کنید؟ به فطرت خود بازگردید.
2- وضوح
علیرغم فرصت واقعی، مسئله ی اصلی توانایی در دیدن تصویر بزرگ است. شما همیشه می توانید غذای خود را با تکیه بر چشمهایتان سفارش دهید، اما بهتر است غذایی را سفارش دهید که برطبق اشتها و میل شما باشد. این مسئله در کار و زندگی به طور کلی نیز مصداق دارد. به خاطر نامحدود بودن خواسته هایمان (نیازهای ما محدود است، خواسته هایمان نامحدود هستند)، همه نوع کاری را امتحان میکنیم. افرادی که چند شیفت کار می کنند یا کار قسمت های مختلف یک شرکت را برعهده می گیرند مثال هایی از این مسئله هستند. همین روشن می کند که چرا بعضی از افراد با استعداد وقت خود را صرف کرده و از نردبان ترقی بالا می روند.
3- وحدت
خیلی از ما برای انجام کار تا حد ممکن خودمان را به رنج و سختی می اندازیم. برای این کار ابتدا باید این مسئله را قبول کنیم که اگر حتی بخواهیم برای خود امپراطوری هم بسازیم، به تنهایی قادر نیستیم، و نیازمند یک تیم هستیم، آن هم از بهترین افراد.
4- اطمینان
بسیاری از انسانهای بزرگ در عرصه ی تجارت و کار شکست خوردند، چون نمیتوانستند کسانی را پیدا کنند که به آنها برای رسیدن به اهدافشان کمک کنند. پیشبرد هدف ها به تنهایی ممکن نیست
در زندگی وصلت و پیوند نشانگر مشارکت است. در کار، شرکت ها و انجمن ها فقط مشارکت مسئله ی اساسی نیست، بلکه قرارداد است که یک نفر قدرت و نفوذ بیشتری دارد. رئیس و رهبر باید اطمینان کافی به زیر دستان داشته باشد و به آنها اجازه دهد که با او برای رسیدن به هدف ها گام بردارند.
5- ظرفیت
بیشتر از اطمینان، یکی از خصوصیات خوب رهبران و مدیران، داشتن ظرفیت این است که کنار باستند و بگذارند دیگران هم خود را نشان دهند. اگر رئیسی فکر کند که خودش توانایی بیشتری برای انجام کارها را دارد و از اینکه همواره مجبور است کناری بایستد و کار زیردستان را نظاره کند در عذاب باشد، نشان دهنده ی این است که ظرفیت ریاست ندارد.
6- صداقت
اگر می خواهید همکاران یا زیر دستانتان به شما وفادار و صادق باشند، باید شما هم از خود صداقت و صمیمیت نشان دهید. درمورد انتظاراتتان از آنها و کارهایی که میتوانید درعوض برایشان انجام دهید کاملاً صادق باشید. این صداقت شماست که باعث میشود زیردستان هر کاری برایتان انجام دهند.
7- کلاس
کلاس در اینجا به معنای بالا بردن روحیه اطرافیانتان است. وقتی شما دیگران را ترغیب به بالا رفتن و ترقی می کنید، خواهید دید که همیشه انرژی که به آنها دادید را به یاد خواهند داشت و به شما برای پیشبرد هدفتان کمک میکنند.
8- جاذبه
اسکندر فردی پرجاذبه و یکی از مهمترین شخصیت های سکولار در طول تاریخ است که امپراطوری پرقدرت ایرانیان را شکست داد. او می دانست و معتقد بود که فقط با کمک سربازانش است که می تواند دنیا را تصاحب کند، اما چون برنامه نداشت شکست خورد.
9- شخصیت
شخصیت شما، انعکاسی از اطرافیان شما است. افرادی که کنار شما هستند باید افرادی وفادار باشند و به خاطر شما هرکاری انجام دهند. این را همیشه به یاد داشته باشید، بدون آنها شما هیچ چیز نیستید.
شرکت T-mobile در سال ۲۰۰۹ یک کمپین تبلیغاتی با شعار Life`s for sharing به راه انداخت و در ایستگاه راه آهن در لندن بدون اینکه به مردمی که در ایستگاه بودند اطلاع دهد، ویدئویی را ضبط کرد که به نام T-mobile Dance معروف شد.این ویدئو آنچنان نظر همه را جلب کرد که این شرکت برای بار دوم اقدام به ساخت یک ویدئوی مشابه کرد که البته این بار از داوطلبان دعوت کردند که در این ضبط آنها را همراهی کنند.
T-Mobile
دست اندرکاران ساخت این فیلم تبلیغاتی قطعاً تصمیم داشتند که از روش بازاریابی ویروسی (Viral Marketing) برای تبلیغ استفاده کنند ونتیجه خوبی هم از آن به دست آوردند. در این روش این مردم هستند که پیام تبلیغاتی شما را به صورت رایگان به همدیگر پاس می دهند و به صورت غیرمستقیم محصول و یا خدمت شما را تبلیغ می کنند. می خواهم کمی ساده تر از این ویروس تبلیغاتی حرف بزنم…
به آخرین پیامک یا ایمیلی که برای شما فرستاده شده بود و شما هم آن را به چندین نفر ارسال کردید فکر کنید. چه چیزی باعث شد که شما نسبت به پخش آن ایمیل اقدام کنید. در مورد من معمولاً اینگونه است که مطالب جذاب و خنده دار را برای دوستانم ارسال می کنم و تا به حال پیش نیامده که یک پیام تبلیغاتی را برای دیگران ارسال کنم. مگر اینکه بُعد جذاب بودن آن بسیار پررنگ تر از تبلیغاتی بودنش برایم جلوه کرده باشد.
در روش بازاریابی ویروسی، رسانه های اجتماعی به خصوص اینترنت مهم ترین نقش را ایفا می کنند. در این روش به هیچ عنوان نباید محصول خود را به طور مستقیم معرفی کنید. تبلیغ خود را جوری بسازید که درست همانند یک ویروس همه افراد ناقل آن باشند! از این پس بیشتر به ویدئو کلیپ ها، ایمیل ها، بازی ها و حتی بلاگ ها توجه کنید. در بازاریابی ویروسی اکثراً از این ابزارها برای تبلیغ استفاده می شود.
شاید شما هم حدود ۱ سال پیش ایمیلی با این مضمون که کدام آب معدنی در ایران استانداردتر است دریافت کرده باشید؛ این ایمیل دست به دست میان کاربران ایرانی گشت و فواید حاصل از آن به یک نوع برند آب معدنی که این روش بازاریابی رو انتخاب کرده بود رسید. در تکنیک بازاریابی ویروسی شما می توانید با کمک رسانه های اجتماعی، آگاهی افراد از برندتان را افزایش دهید.
تفاوت سكه و ايده در اين است كه اگر شما يك سكه و من هم يك سكه داشته باشم وسكه هايمان را با هم جابجا كنيم، باز هر كدام از ما يك سكه خواهد داشت. اما اگر شما يك ايده و من يك ايده داشته باشم و آنها را با هم مبادله كنيم، هر
كدام داراي دو ايده خواهيم بود. جهان و محيط اطرافمان در حال تغيير است و در
چنين شرايطي هيچ چيز خطرناك تر از دل بستن به كاميابي هاي ديروز نيست.
پسر: پدر چه مینویسی؟
پدر: درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه مي نويسم، مدادي است که با آن مي نويسم. ميخواهم وقتي بزرگ شدي، مثل اين مداد بشوي.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيزخاصي در آن نديدو گفت:
-اما اين هم مثل بقيه مداد هايي است که ديده ام !
پدرگفت: بستگي دارد چطور به آن نگاه کني، در اين مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بياوري ، براي تمام عمرت با دنيا به آرامش مي رسي :
صفت اول:
ممي تواني کارهاي بزرگ کني، اما هرگزنبايد فراموش کني که دستي وجود دارد که هر حرکت تو را هدايت مي کند. اسم اين دست،خداست، او هميشه بايد تو را در مسير اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم:
بايد گاهي از آنچه مي نويسي دست بکشيو از مداد تراش استفاده کني. اين باعث مي شود مداد کمي رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تيز تر مي شود (و اثري که از خود به جا مي گذارد ظريف تر و باريک تر) پس بدان که بايد رنج هايي را تحمل کني، چرا که اين رنج باعث مي شود انسان بهتري شوي.
صفت سوم:
مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاک کردن يک اشتباه، از پاک کن استفاده کنيم. بدان که تصحيح يک کار خطا، کار بدي نيست،در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري، مهم است.
صفت چهارم:
چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست،زغالي اهميت دارد که داخل چوب است. پس هميشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سر انجام پنجمين صفت مداد:
هميشه اثري ازخود به جا مي گذارد. پس بدان هر کاری که در زندگي ات مي کني، ردي به جا مي گذارد و سعيکن نسبت به هر کار ، هشيار باشي وبداني چه مي کني
براساس دیدگاه حکمای چینی برقراری شادابی، شادی و سلامت در خانه و زندگی رابطه زیادی با وضعیت خانه، چینش وسایل و آراستگی آن دارد. در حقیقت آن ها بر این باورند ، در خانه ای که کدبانوی خانواده اهمیتی به نظم وانضباط چیدمان خانه، بهداشت آشپزخانه و برقراری تعادل در خانه نمی دهد نمی تواند محیطی شاد، سالم و پرنشاط را برای اعضای خانواده اش فراهم کند. شاید در نگاه اول به نظر بیاید که این نکات چندان پراهمیت نیستند و رنگ و بویی خرافی دارند اما وقتی دقیق تر به آن ها توجه کنیم متوجه می شویم که در پس هر یک از این توصیه ها رابطه علت و معلولی روشنی میان آراستگی و سلامت، بهداشت اعضای خانواده نهفته است.
● در را باز نگذارید
چینی ها اعتقادی دارند که در آن به هدر رفتن پول اعضای خانواده به دلیل باز ماندن در حمام و دست شویی اشاره می کنند. آن ها در این مثل می گویند: «اگر در حمام یا توالت باز باشد پول اعضای خانواده هدر می رود.»در این مثل نکات جالبی نهفته است که با یکدیگر آن ها را مرور می کنیم؛ اگر در حمام یا توالت در داخل یا آپارتمان باز باشد بخشی از انرژی دستگاه های گرمایشی و سرمایشی که در فصل زمستان و تابستان برای گرم و خنک کردن فضای خانه مورد استفاده قرار می گیرند، هدر می رود زیرا فضای باز حمام و دست شویی موجب مکش هوا به سمت خود شده و به این ترتیب موجب هدر رفتن انرژی و در نهایت هدر رفتن بخشی از پس اندازهای خانواده برای پرداخت قبوض گاز و برق می شود. از سوی دیگر پزشکان بر این باورند که فضای توالت و حمام به دلیل شرایطی که دارند و رطوبتی که در آن ها وجود دارد یکی از بهترین مکان ها برای تجمع باکتری ها و آلودگی هایی است که با باز ماندن در آن ها ممکن است به فضای عمومی خانه سرایت کند. به این ترتیب سلامت اعضای خانواده نیز به خطر می افتد و بخشی از پس انداز خانواده باید صرف دوا و درمان شود.
● اهمیت ورودی خانه
ورودی خانه همان جایی است که فرد پس از گذشتن از در اصلی خانه در آنجا کفش هایش را در می آورد تا برای ورود به خانه آماده شود. براساس دیدگاه حکمای چینی اگر ورودی خانه فضایی شلوغ و بی نظم داشته باشدامکان برقراری نشاط و حفظ سلامت در آن خانه ناممکن است زیرا در صورتی که کفش ها و دمپایی اعضای خانواده در این محل هر یک در گوشه ای قرار گرفته باشد و درهم و برهم جلوی در خانه یا آپارتمان تلنبار شود این مسئله موجب می شود تا اعضای خانواده هر بار با منظره ای نامناسب و ناآرام روبه رو شوند و این به مرور زمان بر میزان نشاط و شادابی آن ها تاثیر می گذارد. ضمن آن که دیدگاه دیگری نیز در این زمینه در چین باستان وجودداشته است که تجمع کفش ها و دمپایی ها مقابل در ورودی منزل که چندبار در طول روز باز می شود ممکن است منجر به نفوذ آلودگی آن ها از طریق هوا به درون خانه و از بین رفتن سلامت خانواده شود. به همین دلیل است که چینی ها بر این باورند، «ورودی آشفته سلامت را از خانه دور می کند.»
● چکه کردن شیر آب ثروت تان را به باد می دهد
یکی دیگر از باورهای مردم چین این است که اگر شیر آب یا لوله های وابسته به آن در خانه چکه کنند، ثروت و آسایش از آن خانه دور می شود. گاهی بسیاری از ما ساده از کنار این موضوع رد می شویم و حتی ممکن است آن را یک امر خرافی بدانیم درحالی که اگر خوب به این نکته توجه کنیم چکه کردن هر قطره از آب و هدر رفتن آن در دنیایی که بسیاری از مردم در شرایط سخت و بدون امکان دسترسی به آب آشامیدنی و سالم هستند، اسرافی بزرگ و ناشکری محسوب می شود. از سوی دیگر جمع شدن این قطره های کوچک و دریا شدن آن ها در انتهای ماه منجر به پرداختن هزینه ای زیاد برای قبض آب خانه تان می شود. از این روست که در مثل های چینی مثل «چکه کردن شیر آب ثروتت را به باد می دهد» مهم و ارزشمند قلمداد می شود.
● روی زمین نخوابید
بسیاری از حکمای چینی به خانواده ها توصیه می کنند هرگز خود و فرزندان شان روی زمین نخوابند زیرا این کار موجب جذب انرژی های منفی توسط بدن می شود. این نکته حتی امروزه نیز به خانواده ها توصیه می شود که برای پیشگیری از سقوط بچه ها از روی تخت هرگز آن ها را روی زمین نخوابانند بلکه به جای آن از تخت هایی که محافظ دارند، استفاده کنند. مقصود حکمای چینی از این نکته چیست؟ امروزه مشخص شده که خوابیدن روی زمین به دلیل سرد بودن ذات خاک منجر به نفوذ سرما به بدن کودک و آمادگی بدن او برای ابتلا به بیماری های مختلف از قبیل سرماخوردگی، آنفلوآنزا، بیماری های مفصلی و... می شود.
تقریبا همه روزه در همه کشورهای دنیا شاید بتوان گفت افرادی در کنار دوستان و اعضای خانواده می نشینند و حرفهایی از این قبیل میزنند دیر یا زود باید به فکر راهی باشم که بتونم خودم واسه خودم پول در بیارم میخوام کسب و کار خودم رو راه بندازم آیا شما تا بحال در چنین جمعی بوده اید اصلاً آیا خودتان چنین حرفی زده اید ؟ به احتمال فراون، بله! احتمالش زیاد است که شما هم جزء کسانی باشید که به دنبال فرصتی عالی میگردند.
اگر ما هم در خلل چنین گفتگویی در جمع شما بودیم ، از شما می پرسیدیم چرا تا بحال موفق نشدین فرصتی گیر بیارین؟ احتمالاً شما هم یکی یا چندتا از این جوابها را به ما می دادید.
آخه پولش رو ندارم
آخه تجربه لازم رو ندارم
راستش نمیدونم چجوری
نمیدونم چه کار کنم
و آن وقت ما به شما می گفتیم : دوست عزیز، اگر لحظه ای به ما فرصت بدهی ، به تو نشان میدهیم که چطور بر این مشکل غلبه کنی همچنین به تو نشان خواهیم داد که چطور میتوانی ظرف مدت چند هفته و یا شاید چند روز بنای تغییر وضعیت مالیت را بگذاری و به زودی زود متوجه میشدی که بین تو و داشتن تجارتی از آن خودت هیچ فاصله ای نیست. آن وقت ، چه مایل بودی به صورت تمام وقت کار کنی و چه پاره وقت و خواه به درآمد چند صد هزار تومان در ماه فکر میکردی یا به درآمد چند میلیون تومان در ماه،در هر حالت میتوانستی کارت را هرچه سریعتر شروع کنی .
لابد میپرسی چطور ما که حتی شما را ندیده و نمیشناسیم اینقدر با اطمینان راجع به آینده مالی شما حرف میزنیم؟ ما با اطمینان صحبت میکنیم زیرا آدمهای مثل شما رو میشناسیم .میدانیم که آنها شک و تردید هایی داشتند درست مثل شما. در ضمن ما میدانیم که آنها الان از لحاظ مالی و شغلی به چه موفقیت هایی رسیده اند و یقین داریم که شما هم قادرید همان کار را بکنید. مشروط بر اینکه بخواهید. بله! واقعا لازم است که خواهان باشید، زیرا اگر چه ما می توانیم به شما یاد بدهیم که چه طور کسب و کار شخص تان را راه بیندازید، موفقیت به آسانی بدست نمی آید. لازم نیست برای شروع یک عالمه پول داشته باشید، به تجربه یا تحصیلات خاصی هم نیاز ندارید، اما قطعا لازم است که سخت کار کنید. راستی نکند همین حالا هم دارید همین کار را می کنید؟ منظورم این است که به سختی کار می کنید. این طور نیست؟ با این تفاوت که الان دارید برای پیشبرد تجارت کس دیگری زحمت می کشید، در صورتی که می توانید همین کار را برای خودتان انجام دهید.
آیا دوست دارید در این باره بیشتر بدانید؟ پس اجازه بدهید فرصتهای موجود در بازاریابی شبکه ای را به شما نشان دهیم.تازه کجایش را دیده اید! هم اکنون بیش از 120،000 میلیارد تومان از کل فروش دنیا از طریق بازاریابی شبکه ای انجام می شود . مشاوران شرکت ها هر روز فروش و توزیع هزاران محصول و خدمات را انجام می دهند. نگرانی هایتان و هر جمله ای را که با "من نمی ..." شروع می شود کنار بگذارید و بنا کنید به ساختن آینده مالی درخشانتان در تجارتی به نام بازاریابی شبکه ای.
یک راه بسیار موثر در جلب توجه مشتریان احتمالی و درگیر کردن فکر آنان با محصول و یا خدمات شما تصویر سازی ذهنی و القای این تصویر به مخاطبان است. همه افرادی که در شرکت اپل کار کرده اند و یا به طوری با استیو جابز مدیرعامل فقید آن شرکت در ارتباط بوده اند یک ویژگی و توانایی بسیار برجسته او را قدرت داستان سرایی و قصه گویی اش می دانند.
ویژگی ای که پایه و اساس تمامی کمپین های تبلیغاتی، متدهای جلب مشتری، و فروش محصولات آن شرکت شده است. ایجاد تصویر ذهنی و قلقلک کردن حس خیالپردازی مشتریان از طریق ارائه سناریوها و روش های محتملِ جذاب و بامزه برای استفاده از امکانات و توانایی های یک محصول، اصطلاحا “قصه گویی در بازاریابی”، نامیده می شود.
برای اینکه این روش از بازاریابی و یا بهتر است بگویم بازارسازی را بهتر درک کنید، یکی از جلسات ارائه (Present) محصولات جدید شرکت اپل را در نظر بگیرید.سالنی مجلل پر از خبرنگاران و نمایندگان رسانه ها، افراد خبره و کارشناسان شرکت های همکار، شرکت های دولتی و خوره های تکنولوژی و پرستندگان محصولات اپل.
نور پردازی های حرفه ای، دکورهای ساده ولی زیبا به سبک اپل، و خلاصه همه آنچه که یک صحنه اجرای موسیقی زنده یک گروه بسیار معروف راک می تواند داشته باشد، در آنجا هست. اما تنها اجرا کننده ی این گروه، روی صحنه، کسی نیست جز استیو جابز، مدیرعامل شرکت اپل با شلوار جین آبی و پیراهن یقه اسکی، ته ریش و عینک معروف خود. هدف از برگزاری جلسات اینچنانی برگزاری کنسرت موسیقی و یا مراسم جایزه اسکار نیست بلکه استیو جابز می خواهد برایمان قصه بگوید!
روش معمول شرکت های مختلف، در برگزاری جلساتی مشابه معرفی محصولات جدید، ارائه توضیح درباره مشخصات محصول، نمایش محصول و ارائه یک سری آمار از مطالعات انجام شده بر روی آن محصول و محصولات قبلی و یا مشابه و مقایسه آنها و در نتیجه اجبار مشتری به جلب توجه به برتری های آن محصول است. کاری که سالهای سال شرکت های بزرگ و کوچک از خودروسازها گرفته تا تولید کنندگان محصولات آرایش و بهداشتی و … انجام می داده و هنوز هم می دهند.
تقاوت اپل با همه این شرکتها، در تفاوت دیدگاه استیو جابز نسبت به مشتری، نهفته است.
همانطور که شعار این شرکت، ،Think Deferent (متفاوت بیاندیشید) بوده و هست، در نحوه برقراری ارتباط با مشتریان و ارائه محصولات جدید برای بار اول، متفاوت اندیشیده اند و حتی در جزئیات هم تفاوت هست. یک ضرب المثل انگلیسی هست که می گوید: “You Never Get a Second Chance to Make a First Impression” یعنی “شما هرگز شانسی دومی برای ایجاد اثر گذاری (برداشت) اول، نخواهید داشت”.
در بازایابی و تبلیغات برای یک محصول جدید، تمام آنچه که در اولین بار نمایش آن محصول در ذهن مخاطبان باقی بماند، به جزی جدانشدنی از آن محصول تبدیل خواهد شد. بنابراین تصویر ارائه شده در بار اول، برای مشتریان احتمالی باید جذاب، زیبا، متناسب به ویژگی هاو اختصاصات فرهنگی و اجتماع، قابل درک و توام با شادی باشد. اگر این تصویر ناقص و یا اشتباه باشد، بشدت در اولین نقدهایی که از آن محصول در جراید و رسانه ها منتشر می شود، تاثیر منفی خواهد داشت و تغییر و اصلاح آن تصویر نادرست، بسیار دشوار، زمانبر و هزینه بر خواهد بود.
اپل، برای ارائه تصویر اولیه ای که به مشتریانش القا می کند، ماه ها قبل از برگزاری جلسه، بر روی جزئیات آن جلسه کار می کند، همکاران استیو جابز می گویند که او روزهای قبل از جلسه، بارها و بارها حرف ها و حرکاتی را که در بالای سن باید یزند با خود و دیگر کارکنان پشت صحنه تمرین می کند. در نهایت طوری به نظر می رسد که آنچه استیو جابز می گوید حرفهایی است که در همان لحظه به ذهنش خطور می کند. و کسی در اینکه تمامی این صحنه، قبلا آماده سازی شده و حرف به حرف کلمات از قبل نوشته، پردازش، و تمرین شده است شک نمی کند.
استیو، در این جلسات، محصولات جدید را بر روی صفحه نمایش بسیار بزگ پشت سرش نمایش می دهد، در حالیکه یک نمونه از آن محصول را در دست گرفته است، درباره آن توضیحاتی مختصر می دهد. دقیقا و تنها، مواردی مطرح می شود که اپل فکر می کند کافیست که مشتریان بدانند و ارائه اطلاعات بیش از آن لزومی ندارد. در اینجاست که هنر جابز، شکوفا می شود و به جای اینکه اجبار و اصراری به اینکه محصول او برتر و بهتر و بی نظیر و بسیار معرکه است، روش هایی که خود او با آن محصول، کارهایش را انجام می دهد به نمایش می گذارد. سپس، از یکی از کارمندان دون پایه اش دعوت می کند تا به بالای سن برود ونشان دهد او چه استفاده ای از آن محصول می تواند بکند.
مخاطبان، با دیدن این صحنه ها، و نحوه استفاده یک فرد عادی، در حضورشان از آن محصول، و کارایی ها، توانایی ها و امکانات شگفت انگیزی که دارد، خود به خود پی برده و کشف می کنند و از این کشف، لذت می برند. در ادامه جلسه، در پایین سن، هر کدام از کارشناس فروش اپل، همان محصول را با تکیه بر یک یا چند کاربرد آن برای اقشار مختلف سنی، شغلی و … مردم به نمایش می گذارند.
مطالعه موردی
یک نمونه مشابه از این نوع بازاریابی که اخیرا به درخواست یکی از فروشگاه های بزرگ و معتبر محصولات کامپیوتری، توسط ما برای آنان، طراحی، و اجرا شد، مدل بازاریابی و فروش تبلت های گلکسی سامسونگ است. در ادامه خلاصه ای از این مدل پرزنت محصول خواهید خواند:
در این مدل، که فروشندگان کالا، که آن محصول را به مشتریان احتمالی ارائه می کنند، هیچگونه اجبار و فشاری به مشتری برای خریدن آن چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم تحمیل نمی کنند. واقعیت های آن محصول را آن گونه که سامسونگ در بروشورهای راهنما، نوشته است، به مشتری منتقل می کنند و سعی نمی کنند در تصمیم گیری مشتری، دخالت کنند.
با توجه به اینکه این فروشگاه، از محصولات تبلت، تنها، گلکسی های سامسونگ را عرضه می کند، همواره برای مشتریان سوال درباره مقایسه آن با آیپد، تبلت محصول اپل، پیش می آید. که برای این سوالات، پاسخ های مناسب، بر پایه حقایق بازار و تکنولوژی، تهیه گردید و این پاسخ ها طوری طراحی شدند که ذهن مشتری را به طور غیر مستقیم به سمت کشف برتری های گلکسی تب سامسونگ از نظر قیمت در حالیکه از نظر قدرت و سرعت، تفاوت زیادی ندارند و همچنین محدودیت های موجود بر اثر تحریم محصولات اپل برای ایران، هدایت کند.
قسمت مهم دیگری از این بسته مشاوره ای، طراحی فرم مشخصات خریداران تبلت بود که جهت نیازسنجی و ارائه سناریو (قصه) مورد نظر و مفید برای خریداران و یا مشتریان بالقوه، استفاده می شود. تعدادی از فروشندگان، ماموریت داده شد تا برای انواع کارهای ممکن و قابل انجام به صورت اختصاصی برای شاغلان در هر شغل مجزا، USE-CASE (مورد استفاده) طراحی شده و App های مربوطه مورد نظر تهیه شود و در هنگام مراجعه مشتری با سوال از او درباره شغل و یا علاقه مندی هایش، آن موارد استفاده ی از قبل برنامه ریزی شده به او نمایش داده شود. (و تنها به نمایش عمومی و توضیح مشخصات اکتفا نشود).
خوشبختانه در پی بررسی های انجام شده، مراجعه کنندگان به فروشگاه برای بار اول، اگر خرید نکرده اند، این روش ارائه محصول موجب جلب اعتماد آنها شده است و دفعات دیگری هم مراجعه کرده اند تا اطلاعات بیشتری کسب نمایند. بسیاری از آنها، به تفاوت نحوه ارائه محصول پی برده اند و توجه و نظرشان را جلب کرده است.
رابطه فروشندگان و مراجعه کنندگان بهتر و صمیمی تر شده و فروش محصولات، معقول تر است. خریداران، در حالیکه لبخند به لب دارند با اطمینان خاطر از خرج کردن پولشان برای محصولی که به کارشان می آید، با یک خاطره خرید خوب و از فروشگاه خارج می شوند. دوستان و آشنایانشان را ارجاع می کنند به آن فروشگاه را به آنان معرفی می کنند. موفقیت کسب شده در این فروشگاه، طوری است که تعدادی از فروشگاه های همکار (رقیب)، هم از این مدل، کپی برداری کرده اند ودر حال اجرای آن هستند!
دیروز در جایی که زندگی می کنم، وقتی منتظر پایین آمدن آسانسور بودم، نوشته ای از امام علی توجهم را گرفت. مضمون آن نوشته این چنین بود:
مواظب فکرت باش چون گفتارت می شود
مواظب گفتارت باش چون کردارت می شود
مواظب کردارت باش چون عاداتت می شود
مواظب عاداتت باش چون شخصیتت می شود
مواظب شخصیتت باش چون سرنوشتت می شود!
یادم می آید چند وقت پیش در یکی از نوشته های آنتونی رابینز مطلبی خوانده بودم که در آن به ارتباط فکر، احساس، ذهنیت، رفتار و نتیجه عمل اشاره شده بود. نوشته ای که در تابلوی جلوی آسانسور جاخوش کرده بود و منقول از امام علی بود، به مراتب ساده تر و قابل درک تر از آن بود. و نوشته ای که در آن روزها خوانده بودم خیلی شبیه به این نوشته بود.
از محتوی و معنی بسیار ارزشمند و کاربردی این نوشته که بگذریم، دلم گرفت از اینکه وجود چنین گنجینه هایی را در فرهنگ مان نادیده می گیریم و دهان باز کرده ایم تا این و آن لقمه ای بخورانند به ما. و ما هم شروع کنیم به بیشتر فراموش کردن و شبیه به این و آن شدن.
واقعاً چقدر درست فرموده اند که سرنوشت هر کس به افکاری که در سر دارد، بستگی دارد.
مغز انسان را میتوان با یک باطری مقایسه کرد. این یک حقیقت است که مجموعه باطریهای الکتریکی، در مقایسه با یک باطری برق بیشتری تولید میکنند.
همچنین مشخص است که هر باطری با توجه به واحدها و ظرفیت خود برق تولید میکند. مغز انسان هم به شکل مشابه باطری فعالیت میکند بعضی از مغزها در مقایسه با مغزهای دیگران فعالترند و با کنار هم قرار گرفتن هماهنگ چند مغز انرژی فکری بیشتری در مقایسه با یک مغز ساده تولید میشود.
درست همانطور که چند باطری بیش از یک باطری نیرو ایجاد میکند. هرکس که کاری دارد که مستلزم استفاده از نیروی دیگران است، به خوبی میداند که جلب همکاری کارکنان و ایجاد هماهنگی میان آنها در پیش بردن اهداف و برنامهها تا چه اندازه دشوار است.
وقتی دو یا چند نفر کنار هم قرار میگیرند تا برای رسیدن به هدف مشخصی فعالیت کنند خود را در موقعیتی قرار میدهند تا از نیروی عظیم یکدیگر بهرهبرداری کنند. این بالاترین نیرویی است که همگان میتوانند از آن استفاده کنند
این روزها "پول" و كسب درآمد دغدغهها و مشغولیات ذهنی قریب به اتفاق انسانهاست. كسانی كه درآمد مناسبی ندارند به سختی تلاش میكنند تا درآمدشان را افزایش داده نیازهای خود و خانوادهشان را برآورده كنند. اكثریت آن گروهی هم كه به قدر كافی پول درمیآورند هم ناراضی هستند و سعی دارند كه بردارایی و سرمایهشان بیفزایند. در این میان "پول" است كه فعالیتها و كارهای اشخاص را جهتدهی میكند و گاه آنقدر پررنگ و تاثیرگذار میشود كه فرد از دیگر امور زندگیش غافل گشته مسائلی مهم و كلیدی چون معنویات، عواطف خانوادگی و رسیدگی به نیازهای غیرمادی خود و اطرافیانش را فراموش میكند. گاهی اوقات كار به جایی میرسد كه حتی سلامتی او هم به خطر میافتد. البته برعكس این حالت هم مشاهده میشود. تفاوت این دو گروه یا عبارتی منش و رویكرد پولی ومالی هر فرد با فرد دیگر را باید در تفاوتهای دیدگاههای اشخاص نسبت به "پول" جستجو كرد. جالب اینست كه بسیاری مردم از چگونگی این دیدگاه و نگرش خودشان آگاه نیستند و به همین خاطر نمیتوانند این وجه از زندگیشان را سر و سامان دهند. اگر بتوانید به پرسشهای زیر جواب درست و روشنی دهید، خواهید یدد كه بطور چهارچوب نگرشها و برداشتهایتان از پول و درآمد و مقولههای مرتبط با آن ترسیم خواهند شد:
1-سوال نخست : رابطه شمال با پول چطور رابطهایست؟
به طور مثال : آیا فكر میكنید كه فكر كردن به پول شما را عصبی و مضطرب میكند؟ پول دوست شماست؟ هر كجا كه بروید، پول فرار میكند؟ یا برعكس آن؟ آیا میگویید : "پول عاشق من است!"
2- سوال دوم : وقتی كه به پول فكر میكنید چه احساسی به شما دست میدهد؟ نگرانی، ترس، لذت، هیجان و . . .
چه تصویری از پول در ذهنتان رسم كردهاید یا به بیان ساده راجع به پول چطور فكر میكنید؟ پول چرك كف دست است، هیچ كس یك شبه پولدار نمیشود، پول سرچشمه تمامی بدیهاست یا شاید هم مردمان ثروتمند خود خواهند و یا پول اصل اساسی خوشبختی است.
3- سومین سوال : پول در خانواده شما چه جایگاهی داشته و نظر و ایده غالب راجعه به آن ه بوده است؟ آنها درباره پول چه چیزهایی به شما یاد دادهاند؟
4- پرسش چهارم : عقیده و احساساتان راجع به پسانداز كردن چیست؟
5- سوال پنج : وقتی كه میخواهید پول خرج كنید چه حسی دارید؟ لذت، اكراه، ترس، اضطراب و . . .
6- وقتی كه قرارست با پول سر و كار داشته باشید یا به بیان دیگر بخش اعظمی از زندگی كاری و حرفهایتان با پول عجین شود، چه روشی به ذهنتان میآید و چهطور راجعه به این وضعیت فكر میكنید؟ دوست دارید كه در این چنین موقعیتی قرار بگیرید؟
7- وقتی به شرایط لوكس و راحت و تجملی كه مستلزم صرف پولهای هنگفتی هستند فكر میكنید یا با آنها روبهرو میشوید، چه واكنشی نشان خواهید داد؟ سفر به كشورهای خارجی و اقامت در لوكسترین هتلها و گذران اوقات مانند یك توریست ثروتمند؟ اتومبیلهای لیموزین؟ كشتیهی تفریحی وچون اینها.
8- وقتی میخواهید راجع به پول با خانواده و دوستانتان حرف بزنید، چطور سخن میگویید و چه دیدگاهی خواهید داشت؟
9-نگرش و دیدگاه دوستان وهمكاران شما درباره پول چگونه است؟
10- ثروتمندی افسانهوار عدهای از مردم جهان و فقر شدید گروهی دیگر را چطور توجیه مینمایید؟
11- كدام یك از جملات زیر با نگرش و خط كلی جهتگیری شما نسبت به زندگی پولی و كاریتان هماهنگ و موافق است؟
- من لیاقت پولدار شدن را دارم.
- ثروتمند بودن خوب است و با آن موافقم.
- از این كه شخص پولداری هستم راضی و خوشحالم.
- از ثروت و داراییام لذت میبرم.
- دوست دارم هرچه میخواهم به دست آورم و ازداشتن آنها خوشحال و راضی خواهم بود.
- احساس خوبی درباره پول و ثروت دارم و نگرش و رابطه مناسبی هم اتخاذ نمودهام.
- هیچوقت نمیتوان گفت كه این مقدار پول و ثروت برای فلان شخص "كافی" است. همواره بیشتر از "كافی" هم وجود دارد.
12- از روابط كاری و پولی خودتان چه انتظاری دارید و چه یزهایی هم مطلوب و مورد انتظارتان نیست؟
13- اگر 2 میلیارد تومان داشتید، چه كار میكردید؟ چه تغییری در زندگیتان به وجود میآمد؟
- اگر دیدید كه پاسخ به بعضی از این پرسشها برایتان آسان نیست، بدانید كه این موضوعات همانهایی هستند كه پاسخهایشان واكنشها و عقاید القایی دیگران است و شما طی سالهای متمادی آنها را پذیرفتهاید. در واقع بخش عمده از رفتارهای پولی و مرادات كاری و تجاریتان هم تحت تاثیر آنهاست. ولی زمانی كهمیخواهید به پرسشهایی مرتبط با آنها جواب دهید، راحت نیستید و بیان پاسخ برایتان دشوارست. علت اینست كه شما با تمام وجود این عقاید را قبول ندارید و جالب اینست كه پاسخ درست را هم به خوبی نمیدانید. در این جا منظور این نیست كه عقاید ودیدگاههای شما درست است و خطوط فكری دیگران نادرست یا بالعكس. آنچه مورد توجه است تفاوت دیدگاه واقعی شما و جریان القایی محیط خارج است كه موجب تناقض شده وجوهی از مسئله مهم و ضروری زندگی را برایتان تیره و مبهم كرده است. به جرات میتوان گفت كه تضاد وتناقض در هر كدام از ابعاد زندگی انسان و منش و خط محوری زندگی سبب پیدایش سردرگمی شده انسان را از نیل به اهدافش بازمیدارد. به بیان سادهای كه مردم به كار میبرند : "باید تكلیفت را با خودت روشن كنی."
به طور مثال سوال یازدهم را در نظر بگیرید. عباراتی را خواندید و پیش خودتان گفتید كه كدامها واقعاض عقاید شما بوده قبولشان دارید.
جمله اول : "من لیاقت پولدار شدن را دارم." عدهای با همان نگاه اول پاسخ میدهند : "بله. البته، چرا كه نه" و بعضی هم میگویند "نه، اصلاً من باید به همین كه هستم بسند كنم".
تكلیف اولی روشن است. اوكسب درآمد بالا و ثروتمند شدن را حق مسلم خودش میداند و برای رسیدن به هدفش سخت تلاش كرده و ممكن است به هر كار خوب یا بدی دست بزند. یك گروه از ثروتمندان خودخواه دستهای از همین افرادند كه میخواهند "به هر قیمتی" پولدار شوند.
گروه دوم هم وضعشان مشخص است. تلاش و مبارزه برای پیشرفت جایگاه والایی در زندگیشان ندارد و ممكن است صرفهجویی و قناعت را با ركود و بیتفاوتی اشتباه بگیرند.
ولی آن شخصی كه نمیداند چه بگوید. با مشكل روبهروست. او قدم در راه كسب و كار میگذارد یا این كه برای مجموعهای دیگر كار میكند. این آدم چه كارآفرینی و چه كارمند میخواهد پیشرفت كند، درآمدش را افزایش داده و ترفیع رتبه بگیرد. رشد، پیشرفت و بالندگی حقوقی هستند كه او برای خودش قایل شده ولی به نظر میرسد چندان هم مطمئن نباشد.
وقتی كه در این راه با مشكلات گوناگون كه بسیاری مواقع آسان هم نیستند روبهرو میشود، نمیتواند خوب تلاش كند و در مدت طولانی، با جدیت و پشتكار سعی در بهبود اوضاع داشته باشد. اینجاست كه پاسخ منفی قوت میگیرد و او با خود میگوید كه توانایی لازم را ندارد، قوی نیست و لیاقت ندارد كه پیشرفت كند چرا كه شكست خورده و میخواهد كنار بكشد. این آدم حق پیشرفت و افزایش توان مالی را از خود سلب كره صحنه را ترك میگوید.
ولی این تضاد و كشمكش متوقف نخواهد شد. او با احساس گناه و سرخوردگی دست به گریبان میشود. این بار قوای مثبت به او نهیب میزند و سرزنش میكند كه چرا حق روشن و قطعی خودش را از كف داده و از آن صرفنظر كرده است و چرا با كنار كشیدن راه را برای پیشرفت و پولدار شدن بقیه باز كرده است. احساس گناه، سرخوردگی، سرزنش، میل به شروعی دوباره، اضطراب از شكست مجدد و تلاش برای یافتن پاسخ این سوال مهم، شرایط نامطلوبی را برای این فرد خلق خواهند كرد. و اینها از عدم اطمینان از پاسخ یك پرسش به وجود میآید.
مطالب بالا یك نمونه از این شك و تردیدها را نشان داد. اگر این تردید و دودلی برای هر یك از پرسشهای دیگر مهم وجود داشته باشد، اوضاع و احوال سخت و ناخوشایندی پیش رو خواهد بود. پس اگر حس میكنید كه جواب بعضی از سوالات را درست نمیدانید، سعی كنید هرچه زودتر پاسخ قطعی و مطمئنی برایش بیابید. كار آسانی نیست ولی به شما كمك خواهد نمود تا خطوط اصلی نقشه بخش پولی و مالی زندگیتان را بهتر و سادهتر بكشید. برای این كار وقت زیاد صرف كنید چرا كه اگر خطوط این بخش از نقشه زندگیتان شفاف و روشن نمود پیدا كنند، زندگی شخصی و خانوادگی بهتری خواهید داشت.
در تمام آیین ها و سنت های مختلف اشیا و عکس های گوناگونی به عنوان سمبل جذب ثروت معرفی شده اند از سکه های قدیمی در فنگ شویی گرفته تا عکس خوک در کشورهای غربی.
کاربرد این سمبل ها چیست: در حقیقت تمام این سمبل ها به جهت دهی نیروی ذهنی ما کمک می کند و تمرکز ما را به مسئله ای خاص جلب می کنند.
یک اعتقاد شخصی: شما حتی اگر به سنگ نیز ایمان داشته باشید با امواج مثبت ساطع شده از ذهنتان به موفقیت می رسید مسئله سنگ نیست.
اما به هر حال این سمبل ها به دلیل اینکه در معرض دید قرار ی گیرند و یاد آور آن هدف هستند ذهن را مستعد رسیدن به آن هدف می کنند.
جالبترین سمبل ثروت در شرق که شاید کمتر از آن شنیده باشیم:بلوط
بلوط برای همه ما یادآور رنگی زیبا و زیبایی ظاهری است. بسیاری از ما از یدن میوه بلوط لذت می بریم و در دکوراسیون خانه هایمان از آن استفاده می کنیم فارغ از اینکه مطلع باشیم بلوط به صورت سنتی در فرهنگ های شرقی به عنوان نمادی برای جذب ثروت در خانه ها قرار داده می شده است.